برگشت خاطرات

 ازت متنفرم خیلی آشغالی خیلی ...

دوست دارم پامو بذارم رو سرت و محکم فشار بدم ..

هه ...این دفعه نوبته تو که واسه همیشه خاموش بشی آشغال !

هاهاها!!

یه روز می رسه احمق که تو اون گوشه کنار دیوار کز کردی و فقط زار می زنی ..

دیگه از موسیقی کلاسیک و رقص بالرین ها هم خبری نیست ..

برات روی دیوارا با قطره های خونی که از دستم می چکه یه نقاشی خوشگل می کنم و زیرش می نویسم تقدیم به تنها عشقم که ازش متنفرم ...هاها...

برات آرزوی مرگ دارم عزیزم ...آرزوی له شدن زیر پای کثافتایی مثه خودت ...

هاه ...قول می دم گاهی سر قبرت بیام و ته سیگاراهایی رو روی قبرت بریزم!

هر وقت احساس ترس کردی می تونی یاد چشم های اشک آلود من بیفتی که خیلی وقت پیش خاموش شده ....

عذر خواهی //// سوال

با سلام به همه دوستان عزیزم، امیدوارم هر کجا که هستید خوب و خوش و سالم و سلامت...در پناه حق و زیر سایه پدر و مادر باشید.

این هفته هرکاری کردم دستم به نوشتن اون پستهای همیشگی نرفت .

قدرت این کارو نداشتم.

نمیدونم چرا!

ولی فکر می کنم یکی از دلایلش ناراضی بودن چندتا از دوستان از پستهای من بود .

حتی چندتا از اونا تو کامنتها هم این رو گفته بودن .

اگه من باعث ناراحتی کسی شدم ؛ ازش عذر میخوام .

هرکاری برای جبران لازم باشه حاضرم انجام بدم .

من این وبلاگ رو ساختم برای بیرون ریختن حرفهایی که تو دلمه .

حرفهایی که دیگران اونارو ، اراجیف ، قلمداد میکنن.                              

حرفهایی که هنوز عذابم میده!!!

...

حالا یه سوال از تمام دوستان دارم .

خواهش میکنم دوستان تا اونجایی که براشون امکان داره ، جواب بدن.

خیلی دوست دارم بدونم اگه شما جای خدا بودین چیکار میکردین؟!!؟

نمیدونم سوال درستی هست یا نه ؟

ولی دوست دارم که همه جواب بدن.

در آخر هم شهادت حضرت فاطمه (س) رو به همهء دوستان تسلیت میگم.

بدرود