چه گویم؟!؟!
در انتهای یک روز پاییزی خسته می شوم از تمامی رنگها و صداها...!
از تمامی دیده ها و نا دیده ها... !
و حتی دفترهای بسته شده نیز مرا به آرامش نوید نمیدهند !
آفتاب نیزدیگر رمقی برای عمق یخ بسته وجودم ندارد چه توانم کرد.....!
دردها ناگفتنیست و آری... زیبایی ها پایان پذیر !
ادامه...
نمی افتم ضربه میخورم به زور خودمو نگه می دارم ضربه می خورم می افتم له میشم اما دوباره پا می شم ضربه می خورم می افتم یه چیزی گلومو فشار میده ضربه می خورم اشکام یکی یکی می ریزن آروم تند با هم مسابقه می دنانگار برای شکستن من
سلاممممممممممممم
چه عجب آپ کردی؟
خوفی؟
زندگی همینه دیگه
از اتفاق ها توش زیاد میوفته
کم کم عادت میکنی
راستی من اول شدم
پس ....
هوووووووووووووووووووووووووووووووورا :دی
خوش باشی
بابای
گفتنی چیزی نیست
به روز شدنت رو خبر بده
به امید دوباره
سلام داداش ُامیدوارم زندگی رو باور داشته با شی به معنی واقعی اون. کارهای قشنگی داریُبه وب منم سری بزن خوشحال می شم .آهو
بازم سلام.میشه بگین آهنگ وبلاگتو کجاآپ کردی؟
فرمت آهنگت چی بوده و چطور تو وبت گزاشتیش؟
بازم دستت درست دیرنکنی منتظرمممممممممممم