s . T . a . G . e . R

۞ گـرگ بـارون دیده ۞

s . T . a . G . e . R

۞ گـرگ بـارون دیده ۞

!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!...

راه می روم ...

در عمق سیاهی شب...

چیزی نمی بینم...

 با غرور راه می روم...

سرد است...

دستم را روی پیشانی همیشه تبدارم می گذارم...

گرم می شوم ... گرم گرم 

 

 

 If I smile and don't believe

Soon I know
I'll wake from this dream
...
Don't try to fix me,I'm not broken 

راه می روم ...

هنوز پرغرور ...

چیزی غیر از سیاهی شب نیست ...

چشمهایم را می بندم ... آرام ...

حالا در دنیای دیگری هستم ... پر از نور ... پر از باران ... پر از موسیقی ...

پر از تمام آنهایی که همیشه دوست می داشتم ...

 حالا دیگر نه ...

این دنیای سیاه با آن دنیای پر از نور و رویا دیگر فرقی نمی کند..

 

I don't cry
Suddenly I know I'm not sleeping
Hello, I'm still here
All that's left of yesterday ...

 

چشمهایم را باز می کنم ... آرام ...

پر غرور ...

باز در عمق سیاهی فرو می روم ...

باز می شوم همان دیوانه ی غمگین همیشگی ...!

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
Sababoy پنج‌شنبه 28 آبان 1388 ساعت 11:13 ب.ظ http://sababoy.tk

حقیقت جاودانه من پا به عرصه زندگی من گذاشت
و من هم در زندگی اش چو نم نم باران قدم نهادم.

My ever lasting real stepped in world of my life
and I also rained like the drops of rain in her life.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد