هرشب وقتی تنها میشم
حس میکنم پیش منی
دوباره گریه ام میگیره
انگار تو آغوش منی
روم نمیشه نگاهت کنم
وقتی که اشک تو چشمامه
وای که نیستی پیش من
انگار دستات تو دستامه
بارون میباره باز تورو
دوباره پیشم میبینم
اشک تو چشمام حلقه میشه
دوباره تنها میشینم
قول بده وقتی تنها میشم
بازم بیای کنار من
شبهای جمعه که میاد
بیای سر مزار من
دوباره باز یاد چشمات
زمزمه ی نبودنم
ببین که عاقبت چی شد
قصه با تو بودنم
خاک سر مزار من
نشونی از نبودنت
دستهای نامردم شهر
چرا ازم ربودنت؟
بیا سر مزار من
به زیر خاکم و هنوز
نرفتی از خیال من
غصه نخور سیاه نپوش
گریه نکن برای من
دیگه فقط آرزومه
بارون بباره رو تنم
دوباره لحظه ها سپرد
منو به باد رفتنم
دیگه فقط آرزومه
بارون بباره رو تنم
رو سنگ قبرم بنویس
تنهاترین تنها منم...
تلخ نوشت:
تو را با غیر میبینم صدایم در نمیاید دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمیاید!
سلام..
خیلی کارا دست ما نیست..
میشه دیگه من و تو نمیتونیم جلوشونو بگیریم..
بازم میگم ایشالاه اگه قسمتته برگرده..
مراقب خودت باش
پس نظر من چی شد؟؟
تایید کن دیگه
می بینی انقدر دوستشون داریم که حتی دوست نداریم بعد از مرگمون ناراحت شن اما اونا چی ؟!
حتی حاضر نمی شن سر مراسمت بیان .