-
گلایه....
دوشنبه 6 فروردین 1386 03:44
بوی دروغ، بوی دورویی، بوی تناقض، بوی بدبختی ،بوی زور داره حال مو بهم می زنه دیگه توی این لجن نمی شه دست و پا زد... بین این آدمای پستی که انگار نه انگار دارن چه غلطی می کنن انگار نه انگار داره دوروبرشون چی می گذره پ.ن : هرکدوم از این آدما دو تان! جمعیت کره زمین دوبرابر اینی یه که هست *خیلی بد شدم.تولد وبلاگ ۲۵/۱۲.........
-
Sh! haD BEen l!eD
شنبه 5 اسفند 1385 18:58
یه روز بهم گفت: «میخوام باهات دوست باشم؛ آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام » . بهش لبخند زدم و گفتم : « آره میدونم. فکر خوبیه . من هم خیلی تنها م . یه روز دیگه بهم گفت: «میخوام تا ابد باهات بمونم؛ آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام ». بهش لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم. فکر خوبیه . من هم خیلی تنهام. یه روز دیگه گفت:...
-
یه خورده حرف...
یکشنبه 15 بهمن 1385 13:10
پردهء اتاقمو کنار زدم به آسمون نگاه کردم به آسمونی که میگن خدا اونجاست آسمون هم دلش گرفته ابر همه جای آسمون آبی رو پوشونده داره باد میاد زوزهء باد تو گوشم میپیچه اصلاً دوستش ندارم یاد اون موقع که بچه بودم میافتم از بچگی از باد وحشت داشتم وقتی باد میومد خودمو یه جا پنهان میکردم، هر کاری هم میکردم تا صدای لعنتی باد رو...
-
ضربه می خورم
دوشنبه 2 بهمن 1385 13:36
نمی افتم ضربه می خورم به زور خودمو نگه می دارم ضربه می خورم می افتم له می شم اما دوباره پا می شم ضربه می خورم می افتم یه چیزی گلومو فشار می ده ضربه می خورم اشکام یکی یکی می ریزن آروم تند با هم مسابقه می دن انگار برای شکستن من
-
بازم درد
پنجشنبه 23 آذر 1385 00:14
زندگی مث یه جعبه س از توی جعبه چه جوری می شه فهمید بیرونش چه جوریه؟ یکی بود یکی نبود یه پسره بود که تو یه جعبه زندگی می کرد درست وسط اون جعبه ی بسته وسط چار تا دیواری که همیشه دلش می خواست خوردشون کنه گیر افتاده بود وسط همه ی روزای تکراری...وسط دردای خودش درست وسط اون جعبه ی بسته دلش دو تا بال می خواست تا بره بالا...
-
بعضی ...
دوشنبه 29 آبان 1385 13:37
بعضی چیزا رو نمی شه نوشت بعضی چیزا رو نمی شه گفت بعضی چیزا رو فقط می شه احساس کرد بعضی بغضا رو نمی شه شکست بعضی بغضا رو فقط باید قورت بدی بعضی دردا رو نمی شه فریاد زد بعضی دردا رو فقط می شه اشک ریخت ... :P.S ?!when will I get rid o'v this FuCkin' LiFe
-
N0 th!ng
پنجشنبه 20 مهر 1385 09:08
! SORRY
-
فعلاً
شنبه 1 مهر 1385 21:38
بر دوستان رفته چـه افـسوس میـخـوریم مــا خــود مـگـر قـرار مـانــدن نـهـاده ایـم سلام من به همهء کسایی که رفیق بودن سلام من به همهء کسایی که نارفیق بودن سلام من همهء کسایی که ... فقط به خاطر اینکه بودن آره . بودن . ولی مهم نبود چی بودن ؛ مثل خودم ؛ چی بودم کی بودم چی میخواستم =› مهم نبود نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت...
-
ما بودیم!!!
سهشنبه 7 شهریور 1385 12:59
ما سه نفر بودیم دستهامان بی سایه سایه هامان بر دیوار و چشم هامان رو به رد پای پرندگانی که در اوقات رویاها رفته بودند ، بعد هم اندکی باران آمد ما دلمان برای خواندن یک ترانهء معمولی تنگ شده بود اما صدای شکستن چیزی شبیه صدای آدمی آمد. سالها بعد ؛ از مادران مویه نشین شنیدیم هیچ بهاری آن همه رگبار نابهنگام نباریده بود ،...
-
H@PpY B!rtHd@Y
سهشنبه 31 مرداد 1385 17:35
سلام به همه دوستای خوبم حالتون رو نمیپرسم . نمیدونم چرا ! ولی آرزو می کنم خوب باشید نمی پرسم چه خبر ! ولی امیدوارم فقط خبرهای خوب تو خرجین زندگی داشته باشین دو دل بودم که w0rD رو باز کنم یا نه . نمی دونستم میتونم چیزی بنویسم یا نه . چون اولین باری بود که میخواستم تو وبلاگ در مورد تولد بنویسم.نوشتن در مورد تولد به نظر...
-
من میگم
دوشنبه 23 مرداد 1385 07:15
هنوز یه چیزی کم دارم حسی مث دلواپسی حس دوباره گم شدن یه جایی پشت بی کسی هنوز به فکر گفتنم به فکر زیر و رو شدن اما یه چیزی کم دارم برای قصه گو شدن... دیگه حرفی نیست یه روزی خیلی حرفا تو دلم بود و تو ذهنم می چرخید... ولی حالا..نمی دونم چه م شده..نمی دونم دلم خالیه..ذهنم خالیه بخاطر تو نوشتم دلتنگ..هی تو که می...
-
اینم از دانشگاه
شنبه 14 مرداد 1385 11:40
سلام دوستای خوبم امیدوارم خوب باشید از دو شب پیش که جواب کنکور رفت تو سایت خیلی ها خوشحال شدن و خیلی ها ناراحت. شخصاً خیلی به این کنکور امید داشتم . حالا که نشد . دیشب وقتی وارد سایت شدم و جلوی قسمت وضعیت،کلمهء غیر مجاز رو دیدم انگار که دنیا رو سرم خراب شده. آره.این آخر دنیا نیست . ولی تو این سن به غیر از قبولی تو...
-
ماه من
شنبه 7 مرداد 1385 13:30
بازم مثل شبهای گذشته , مثل هزار شب رفته , رفتم کنار پنجره تا ماه نقره ای آسمونها رو ببینم وباهاش ازپرواز بگم .. ولی چند شبه که ماه من دیگه مثل شبهای گذشته خندون و شاداب نیست , امشب حتما ازش می پرسم که چرا دیگه خنده به لب نیست؟ !... آهای ماه من , توی چشمای براقت یه غمی موج می زنه .. چرا دیگه نمی خندی؟ ... انگار نمی...
-
تسلیت///ماه من
پنجشنبه 29 تیر 1385 05:09
سلام عرض میکنم خدمت همهء دوستان خوبم امیدوارم که شاداب و پر امید باشید. دیروز به چند تا از دوستان سر زدم ؛ یکی از اونا مرضیه بود . خوشحال بودم که بعد از چند هفته دارم به وبلاگش میرم اما وقتی وبلاگش باز شد خیلی حالم گرفته شد ، آخه پستش رو در مورد چیزی نوشته بود که تو این مدت من در موردش چیزی نمیدونستم. اون در مورد شهید...
-
لعنت به این شانس
پنجشنبه 15 تیر 1385 19:33
سلام به همهء دوستان امیدوارم خوب باشین همه گلایه میکنن چرا سر نمیزنی؟ باور کنید این چند وقت گرفتارم بعد از روز یک شنبه که کنکور رو خراب کردم داشتم آماده میشدم بیام قم برای گرفتن کارت دانشگاه آزاد لعنت به این شانس کارهامو انجام دادم 10 دقیقه قبل از اینکه راه بیافتم یه کاری برام پیش اومد به خاطر عجله ای که داشتم تصادف...
-
حرف های تکراری
شنبه 10 تیر 1385 18:35
نمیدونم چی بگم اصلآً نمیدونم باید بگم یا نه! دیگه چرا باید بگم؟ به حال دیگران مگه فرقی میکنه اونا فقط به فکر خودشون هستن یکی رو زیر پا له میکنن برای اینکه خودشون برن بالا چرا عادت کردیم فقط خومون رو ببینیم؟ چرا... خدایا مگه چی کار کردم که باید این طور عذاب بکشم؟ مثلاً فردا کنکور دارم. هر کی به من میرسه میگه تو دیوونه...
-
گذر ثانیه
پنجشنبه 1 تیر 1385 07:46
ثانیه ها پشت سر هم میگذرن... حتی زود تر از اینکه تو بخوای بشمریشون... منم نگاشون میکنم... فقط نگاشون میکنم...حتی نمیتونم لمسشون کنم دلم برای خودم میسوزه.. شاید قبل از این یه رویای ساده میتونس منو به سمت جلو بکشه ولی.... ولی... رویایم هم سوخت... و فریاد زد...فریاد زد سوختم... خاکسترش رو با سوز و آه و گداز جمع کردم و...
-
برگشت خاطرات
پنجشنبه 25 خرداد 1385 22:19
ازت متنفرم خیلی آشغالی خیلی ... دوست دارم پامو بذارم رو سرت و محکم فشار بدم .. هه ...این دفعه نوبته تو که واسه همیشه خاموش بشی آشغال ! هاهاها!! یه روز می رسه احمق که تو اون گوشه کنار دیوار کز کردی و فقط زار می زنی .. دیگه از موسیقی کلاسیک و رقص بالرین ها هم خبری نیست .. برات روی دیوارا با قطره های خونی که از دستم می...
-
عذر خواهی //// سوال
پنجشنبه 18 خرداد 1385 07:26
با سلام به همه دوستان عزیزم، امیدوارم هر کجا که هستید خوب و خوش و سالم و سلامت...در پناه حق و زیر سایه پدر و مادر باشید. این هفته هرکاری کردم دستم به نوشتن اون پستهای همیشگی نرفت . قدرت این کارو نداشتم. نمیدونم چرا! ولی فکر می کنم یکی از دلایلش ناراضی بودن چندتا از دوستان از پستهای من بود . حتی چندتا از اونا تو...
-
حرف دل ؟ ! ؟
پنجشنبه 11 خرداد 1385 02:09
بعضی وقتا میشه که میدونی خیلی از کارات اشتباه هستن میدونی که ضرر همه ی اونا به خودت بر میگرده میدونی که این همه غم داشتن این همه گریه کردن و فکرای الکی کردن فقط فقط باعث نابودی خودت میشه آره باید سر دردای لعنتی و خودم تحمل کنم خیلی از شبا من نباید بخوابم و زجر بکشم هیچ کدوم اینارو اون کسایی که این بلا رو سرت میارن...
-
دروغ آدمیت
پنجشنبه 4 خرداد 1385 03:02
آدمها دروغ می گویند دروغهای آنها حقیقت است و حقایقشان دروغ ... روزهایشان تکراری ست دروغهایشان تکراری ست وجودشان تکراری ست آنها تظاهر به لذت بردن از این تکرار می کنند آدمها زیر نقاب شان از یکدیگر بیزارند ولی با نقاب روی صورتشان به یکدیگر "دوستت دارم" می گویند من خسته ام ... از این تکرار خسته ام از این فریبها و دروغها...
-
ظاهری جدا از باطن //// تسلیت
پنجشنبه 28 اردیبهشت 1385 11:44
دستم را از سنگ رود خروشان جدا کردم با شوقی سرشار از رسیدن به سوی آبشار رفتم پرت شدم؛ فشار آب قلبم فشرد؛ سنگ سخت قلبم شکست فکر کردم دلم در انتهای آبشار انتظارم را میکشد آه آهههههههههههههههههههههههههه دلم نیست !!!!!!!! ای آب خروشان دلم را به تو سپرده بودم آبشار گفت: دلت را بر نخواهم گرداند؛ گفتم: چرا؟؟ گفت : آنقدر پاک و...
-
سهم من!
پنجشنبه 21 اردیبهشت 1385 07:21
خیلی بده که ندونی بایدچیکارکنی.یعنی اونقدر ضعیف شده باشی که دیگران برات تصمیم بگیرن. دیگه خودت مستقل نباشی.پس سهم من چیه؟؟؟ همیشه بزرگترین،آرزوم تو دنیا این بوده که آدم مستقلی باشم. به هیچکی نیاز نداشته باشم.فقط خودم باشم . صدای گیتارم هم دیگه منو آروم نمیکنه،حتی گریه هم منو آروم نمیکنه. فقط دوست دارم تو گذشتم راه...
-
میخوام...
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1385 06:15
باورم نمیشه دنیا اینقدر کوچیک شده باشه.ولی شده.ما علاوه بر اینکه کر شدیم،کور هم شدیم . آخه چرا خوبی های دیگرانو نمی بینیم.دیگه میخوایم دیگران برامون چیکار کنند که به ما بفهمونن ما رو دوست دارن.خودشونو بکشن؟؟مطمئنم اگه اینکارو هم بکنن،ما یه گوشه وامیستیمو و سوت می زنیم.بابا بی خیالی هم حدی داره . پس تو اون قلب ما...
-
چگونه یک کند ذهن موفق باشیم؟
پنجشنبه 7 اردیبهشت 1385 07:10
گاهی اوقات با افرادی بر خورد می کنیم که در برخورد اول ، اولین اصطلاحی که بکار می بریم اینه : طرف چقدر کند ذهن و یا خودمونی تر خنگه!!!! ذهن قوی ذهنی هست که بتونه نکات را سریعاً دریابه و به موقع واکنش نشون بده! شما اگر تیز هوش ترین موجود دنیا هم که باشین وقتی نسبت به مساله ای بی توجهین نمی تونین دربارش بخوبی صحبت کنین و...
-
کاش میشد ؛ اما نمیشه
پنجشنبه 31 فروردین 1385 06:20
در یک روز زمستانی آمدی ، وجودم از گرمای وجودت گرم شد ، صدایت ؛ سکوت سنگی لبانم را شکست ... نگاهت عاشقم کرد ... قلبت ، درهای قلبم را با عشق گشود و قلبم شد خانه ات ... غرورت خردم کرد و سکوتت شکست مرا ... و تو رفتی ... خودت آمدی و خودت هم رفتی ... ولی قاب عکس چشمانت ، هنوز در خانه قلبم آویزان است ... صدای تو هنوز هم...
-
او می خواست
پنجشنبه 24 فروردین 1385 07:44
می خواست برود ولی چیزی او را پایبند کرده بود. می خواست بماند ولی چیزی او را به سوی خود میکشید. می خواست بنویسد قلمی نداشت. می خواست بایستد چیزی او را وادار به نشستن می کرد. می خواست بگوید اما لبان خشکیده اش نمی گذاشتند . می خواست بخندد ، تبسم در صورتش محو می شد. می خواست بپرد اما آسمانش تنگ بود. می خواست دست بزند و...
-
رویایی شیرین
پنجشنبه 17 فروردین 1385 05:47
دیشب رؤیایی داشتم : خواب دیدم بر روی شنها راه میروم، همراه با خداوند. و بر روی پرده ی شب تمام روزهای زندگیم را، مانند فیلمی می دیدم. همان طور که به گذشته ام نگاه میکردم، روز به روز از زندگی را، دو رد پا بر روی پرده ظاهر شد، یکی مال من و یکی از آن خداوند. راه ادامه یافت تا تمام روزهای تخصیص یافته خاتمه یافت. آن گاه...
-
زن زندگی شما کدوم ایناست؟
پنجشنبه 10 فروردین 1385 14:24
زن مدل هارد دیسک: همه چی یادش میمونه، تا ابد! زن مدل رم (RAM): از دل برود هر آن که از دیده برفت! زن مدل ویندوز: همه میدونن که هیچ کاری رو درست انجام نمیده، ولی کسی نمیتونه بدون اون سر کنه! زن مدل اکسل: میگن خیلی هنرها داره ولی شما فقط برای چهار نیاز اصلیتون ازش استفاده میکنین! زن مدل اسکرین سیور: به هیچ دردی...
-
جذابیت های منحصر به فرد تهران
پنجشنبه 3 فروردین 1385 00:16
با عرض تبریک به مناسبت فرا رسیدن عید نوروز و آغاز سال 1385 وبا آرزوی سالی پربار و ثمر و همچنین با تشکر از دوستانی که در اولین پست من ، به من سر زدن و منو تنها نگذاشتن پست این هفته رو هم تهیه کردم. امیدوارم بتونم نظرتون رو جلب کنم. در هفته گذشته اعلام شد که تهران یکی از ده شهر نامطلوب جهان برای سکونت شناخته شد. اما...